فقط تو در قلبم بودی
.
شک کردی
قهر کردی
رفتیو در قلبم را محکم به هم کوبیدی
.
پشیمان شدی
برگشتی
آشتی کردم
.
در قلبم را زدی
.
و من دانستم
"تو هنوز هم به من شک داری"
من اگر جای خوابم راحت نباشد، خوابم نمی برد.
چند شب است بی خوابی می کشم.
به گمانم جای خوابم ناراحت است.
- از آغوشت بپرس چیزی شده؟
همه اضافه کاری می کنند تا زودتر به خواسته هایشان برسند
من هم جمعه ها اضافه کاری می کنم
به یادت می نویسم
شاید بیشتر عاشقم شوی
شاید زودتر بدستتت آورم
خدایا...
این حق و حساب مارا کی صاف می کنی؟
خدایا تو هم مثل عشق های اینترنتی هستی نکند
من روی چهره حساسم ها
نکند با کسی دیگر دارم درد دل می کنم که روزگارم خوب نمی شود
اصلا وب بده ببینم شیطان نباشی
از خیابان که می گذشت باد به شال طوسی روی سرش می خورد و گیسوان خرمایی رنگش را بیش از پیش نمایان می ساخت.
کیف مشکی ای را که در دست راست داشت، به دست دیگرش داد. از همان فاصله سنگینی کیف کاملا مشهود بود.
درونش را پر کرده بود از هرچه برای من جذاب است.
نزدیک که شد بر سر دو راهی شیب شانه ی خسته اش و چشمان کمر بسته اش ماندم.
یکی سنگینی عشق او به من را میکشید و دیگری سنگینی عشق من را به او.
چشمانش کمر بسته بود به صید جانم، تاب نیاوردم و کیف را از دستش گرفتم.
اما او حتی شک هم نکرد که من کیف را گرفتم تا با خیال راحت دل به نگاه پاکش بسپارم.
به آرامی تشکر کرد.
آرامتر خندیدم
و با خود گفتم:
چه کیف سنگین با برکتی
چون دیگر ...
من بودم و عشقبازی با جذبه چشمان اهورایی و گیسوان خرمایی رنگش