چای برای دو نفر

به سراغ من اگر می آیی، کمی آهسته تر از دوست بیا، که ترک خورده ام از پیش در این تنهایی، ترکم می شکند

چای برای دو نفر

به سراغ من اگر می آیی، کمی آهسته تر از دوست بیا، که ترک خورده ام از پیش در این تنهایی، ترکم می شکند

حسب الحال

باید نباشم وقتی...

بود و نبودم برای کسی مهم نیست که

                              مهم ترین دلیل بودنم است.


پ.ن: خودم می دانم، جمله ی زیبایی نبود، درست مثل حال این روزهای من


پارو

در وسط این دریای عشق

فقط بجای پارو به صورتم لبخند بزن

به ساحل رسیدنش با من

منت

دلدادۀ آن گلم که در عشق کویر

پژمرد، ولـــی منت باران نکشید

نه شانه

در این دنیای به ظاهر آراسته

به موهایت نشانه بزن، نه شانه

 می خواهم زود پیدایت کنم.

ممکن است از دور بیایم.

خط خوش

وقتی اندیشه ام چنین می لرزد

خط خوشم جز یک کنایه نیست 


آهای دنیا

کنارم که می ایستی دچار تناقض می شوم.

خدایا ...

من درون دنیا ایستاده ام یا کنار آن؟

خدای دو نفره

دست به دست هم که میدهیم

ایضا آسمان میسازیم بر پهنه ی زمین

دستم را رها مکن

پرواز در قلمرو خود ساخته حس خدایی می دهد

یک خدای دو نفره

احترام

و امروز به احترام چشمان بارانیت...

                                               "سراپا بیابان می شوم"

عروسک

یاد دوران کودکی بخیر

با عروسک هایم آنقدر بازی میکردم تا نابود شوند

و تا مدتها یک تکه ی به جا مانده می شد همه دنیایم

گیرم من عروسکت !!!

یعنی یک تکه هم از من برایت بجا نمانده؟؟؟

اولین بار

یادت می آید اولین بار؟
در آن موزه تاریخی؟!!!

درست پشت ویترین اشیاء زیر خاکی ناگهان چشمانت سبز شد.