چای برای دو نفر

به سراغ من اگر می آیی، کمی آهسته تر از دوست بیا، که ترک خورده ام از پیش در این تنهایی، ترکم می شکند

چای برای دو نفر

به سراغ من اگر می آیی، کمی آهسته تر از دوست بیا، که ترک خورده ام از پیش در این تنهایی، ترکم می شکند

راه

چقدر باید با تو راه بیایم تا باور کنی همراهت هستم؟


جیرجیرک

سکوت که می کنی

انگار جیرجیرکِ باغچۀ کوچکِ زیرِ پنچرۀ اتاقم بلند تر آواز می خواند

می خواهد مرا از تنهایی در بیاورد

چه دل کوچکِ پر سرو صدایی دارد این همسایۀ دوست داشتنی من

بعد چهارم

دلم برای یک لحظه پیش هم تنگ می شود

روی نمودار چهار بعدی زندگی

از نقطۀ مبدأ من صفر، به بینهایت بی من میل می کنی

لعنت به این بعد چهارم

پایان یک افسانه

دیروز دو پروانه را دیدم که به دور هم می گشتند

حالا می فهمم چرا این روزها اینهمه شمع روشن کم می بینم

نه باید

یک ثانیه که نباشی با تمام وجود حس می کنم که،
نه، با...ید باشی


فاکتور

گاهی خوب،

گاهی بدم

اگر از حال و روزم این گاهی ها را فاکتور بگیری میبینی که...!!!
خوب، بدم

.

پ . ن :

یاد زنده یاد شکیبایی بخیر :

سلام، 

حال همه ی ما خوب است

اما تو باور نکن

ماه عاشق

پ . ن پستِ نمی آیی 1391/01/11 :

تو که به حرفم گوش ندادی

اما ماه را ببین که چقدر خاطرت برایش عزیز است

چند شبی هست که ماه را در آسمان نمی بینم.