این شبها بهترین است برای نگاشتن
برای گفتن از تفاوت بود و نبودت
حسّی که به تو دارم یک حسّ عاشقانه ی خام نیست
حسّیست که بر روی شعله های سختی های جوانی خوب مغز پخت شده
امشب من و این نبودن تو با هم چه ها که نمی کنیم
تا صبح در آغوشش خواهم کشید و آرام به جا خواهم آورد دو رکعت سجده ی عهد به جای آن سلامی که در انتها یادم رفت خیرات بدهم برای سلامتیت وقتی همین دو شب پیش در گوشم می خندیدی.
باشد...!!!
تو بی من باش این امشب را و من با "بی تویی"
شاید من هم در پراکندگی افکارم گم شدم
شاید دست به قلم شدم که...
دلم برایت تنگ نیست و بغض نکرده ام و هیچ کم ندارم
و دروغ و دروغ و دروغ و ...
خداوندا، توبه ام را می شکنم
امشب به دروغ بیشتر از بهشت نیاز دارم
"حال من خوب است"
امضا: یک جهنمی