چای برای دو نفر

به سراغ من اگر می آیی، کمی آهسته تر از دوست بیا، که ترک خورده ام از پیش در این تنهایی، ترکم می شکند

چای برای دو نفر

به سراغ من اگر می آیی، کمی آهسته تر از دوست بیا، که ترک خورده ام از پیش در این تنهایی، ترکم می شکند

جریمه

گاهی برای پرش های بلند باید پا پس گذاشت و گاهی برای ماندن باید رفت ، حتی کوتاه .

وقتی نمی شود حریف این دل بی سرو پا شد باید تنبیهش کرد،باید آویزانش کرد از سقف باغچه تنهایی. کمی که در زندان تنهایی بماند شاید...، نه، باید آدم شود.

باید بفهمد که دنیا هرکی به هرکی است. یکی به یکی که نیست. فقط من و فقط او یعنی چه؟؟؟ همه چیز شده کمی من در برابر کمی او. باید بفهمد اینهمه من در برابر این ناچیز یا حتی اینهمه از دیگری، چقدر جرم سنگینی است.

این دل حتی اگر جنونش هم ثابت شود نمی شود از گناهش گذشت.

اینجا تنها دادگاهیست که مجنون بودن خود گناه است چه رسد به مجنون گناهکار بودن.

اینجا مجنون تبرئه نمی شود، بیخود تقلی نکن دیوانه.

این دل تا می تواند نباید دیوانگی کند.تا می تواند نباید پابند کسی شود .

فعلا کمی در زندان تنهایی باید آب خنک بخورد و فراموشی تمرین کند، باید در این مدت خست را یاد بگیرد و به این راحتی وابسته نشود به احدی.

هروقت تمام دیوارهای زندان از جمله « فاصله » پر شد و این سر مشق را تبدیل به سیاه مشق کرد، آزاد خواهد شد. 

گناهکار؛ فعلا تنهایی را تمرین کن.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد