باز خاکستر سیگار کسی بر سر میز
توی یک کاغذ جا مانده به طعم شکلات
تار موی سیهی از سر یک مرد غریب
جای انگشت ضمختی وسط شیشه ی مات
شاید از دیدن اینها کمی آزرده شوی
می دمدم با نگه بسته - ندیدم - هیهات