-
"خط فقر"
جمعه 20 آذرماه سال 1394 22:56
سالها خواهد گذشت همه فراموش خواهند کرد روزی پزشکی، پرستاری و بخیه ای را و زخمی که بسته خواهد شد. و البته خطی که برای همیشه باقی خواهد ماند بر بدنی . "خط فقر"
-
غُرولُند
جمعه 2 خردادماه سال 1393 02:32
تمام توانم رو به کار می برم تا خوب باشم ولی هنوزم باهام مشکل داری الهی بمیرم اگه بخوام به تو ایراد بگیرم شک ندارم که خوب من خرابِ
-
شیشه عمرم
شنبه 5 بهمنماه سال 1392 00:05
امشب که نفسم تنگ است، شیشه اتاق هست برای شکستن، ولی کاره شیشه عمرم را نمی کند.
-
می خواهم اندیشه هایم را زار بزنم
سهشنبه 15 اسفندماه سال 1391 15:22
اینهمه سنگینی که بر روی سینه من است، از کجای دنیا برداشته شده؟ الآن کجای دنیا سبک شده؟ اگر فیزیک دروغ نگفته باشد حتما جغرافیای خوبی ندارم که این انتقال اینهمه برایم گنگ است.
-
آینه ی مواج
چهارشنبه 9 اسفندماه سال 1391 16:19
من نور نخواستم از تو تصویر خودم را پس بدهی کافیست
-
چرا این کار را می کنی؟
سهشنبه 12 دیماه سال 1391 01:06
این شبها بهترین است برای نگاشتن برای گفتن از تفاوت بود و نبودت حسّی که به تو دارم یک حسّ عاشقانه ی خام نیست حسّیست که بر روی شعله های سختی های جوانی خوب مغز پخت شده امشب من و این نبودن تو با هم چه ها که نمی کنیم تا صبح در آغوشش خواهم کشید و آرام به جا خواهم آورد دو رکعت سجده ی عهد به جای آن سلامی که در انتها یادم رفت...
-
سیگار بکش
دوشنبه 20 آذرماه سال 1391 02:26
پس این سیگار من کجاست؟ می خواهم کمی تعادل بکشم میان اینهمه عشق و تنهایی
-
خلسه
یکشنبه 19 آذرماه سال 1391 00:46
گاهی انتظارت را بیشتر از نفس می کشم
-
چای گرم بنوش و خوش باش
پنجشنبه 20 مهرماه سال 1391 01:08
آهای کافه چی بهترین چایت را بیاور برای دو نفر برای آن زوج جوان می خواهم می خواهم خوشنودی از چشمان دخترک ببارد و من عاشقانه نظاره کنم و سیگارم را ببلعم خنده هایش پروازم می دهد حتی وقتی او با دیگری چای می نوشد
-
کمی امید
یکشنبه 16 مهرماه سال 1391 02:32
دنبال انگیزه ای برای مردن می گردم پ.ن: میدانم تلخ است، اما این روزها همینم نمی دانم چرا افسرده ام کمی امید برسان خدا
-
همه چی میمیره
جمعه 10 شهریورماه سال 1391 01:08
چه فرقی می کنه وقتی نباشی گلای باغچمون با طرح کاشی؟
-
راهکار
چهارشنبه 1 شهریورماه سال 1391 02:20
تنهایی به نفع توست و با هم بودن به نفع من پس بیا با هم تنها باشیم
-
راه
چهارشنبه 25 مردادماه سال 1391 00:45
چقدر باید با تو راه بیایم تا باور کنی همراهت هستم؟
-
جیرجیرک
سهشنبه 17 مردادماه سال 1391 04:52
سکوت که می کنی انگار جیرجیرکِ باغچۀ کوچکِ زیرِ پنچرۀ اتاقم بلند تر آواز می خواند می خواهد مرا از تنهایی در بیاورد چه دل کوچکِ پر سرو صدایی دارد این همسایۀ دوست داشتنی من
-
بعد چهارم
دوشنبه 9 مردادماه سال 1391 01:03
دلم برای یک لحظه پیش هم تنگ می شود روی نمودار چهار بعدی زندگی از نقطۀ مبدأ من صفر، به بینهایت بی من میل می کنی لعنت به این بعد چهارم
-
پایان یک افسانه
جمعه 6 مردادماه سال 1391 23:37
دیروز دو پروانه را دیدم که به دور هم می گشتند حالا می فهمم چرا این روزها اینهمه شمع روشن کم می بینم
-
نه باید
سهشنبه 3 مردادماه سال 1391 00:18
یک ثانیه که نباشی با تمام وجود حس می کنم که، نه، با...ید باشی
-
فاکتور
یکشنبه 1 مردادماه سال 1391 23:13
گاهی خوب، گاهی بدم اگر از حال و روزم این گاهی ها را فاکتور بگیری میبینی که...!!! خوب، بدم . پ . ن : یاد زنده یاد شکیبایی بخیر : سلام، حال همه ی ما خوب است اما تو باور نکن
-
ماه عاشق
یکشنبه 1 مردادماه سال 1391 01:20
پ . ن پستِ نمی آیی 1391/01/11 : تو که به حرفم گوش ندادی اما ماه را ببین که چقدر خاطرت برایش عزیز است چند شبی هست که ماه را در آسمان نمی بینم.
-
لباس رسمی
شنبه 19 فروردینماه سال 1391 00:36
کمی از تو دور خواهم شد. از این فاصله چشمانم را که نشناختی میروم عقب، شاید لباس رسمی ام هنوز در خاطرت باشد.
-
دیوانگی
سهشنبه 15 فروردینماه سال 1391 01:46
به نبودنت که فکر می کنم، دیوانه می شوم اگر یک روز رفتی و خنده های مستانه ام را دیدی دلگیر مشو بگذار لااقل یک دیوانه سرخوش باشم در حال دیوانگی.
-
قانون شکن
شنبه 12 فروردینماه سال 1391 01:48
در این تقاطع مملؤ ز رهگذر؛ . هر مدعی که خواست ز قلبت عبور کرد هر رهگذر که خواست کنارت ظهور کرد تنها منم که پشت چراغ ایستاده ام اما به احترام تو قانون شکن، ببین من خود به گام های خودم ایست داده ام.
-
نمی آیی
جمعه 11 فروردینماه سال 1391 00:56
تو که در این شب طولانی نمی آیی لااقل به ماه بگو مهتاب را با خودش ببرد نمی خواهم هیچ چیز روی گونه هایم برق بزند. به زبان ساده تر بگویم؛ "تو که نمی آیی، همان بهتر که ماه هم برود."
-
آخه چی بگم؟؟؟
سهشنبه 8 فروردینماه سال 1391 00:41
میدونی از چی ناراحت می شم، کاری رو انجام می دی که ناراحتم می کنه، بهم می گی که فلان کار رو انجام دادم، ناراحت می شم، و تو نتیجه می گیری که چیزایی که ناراحتم می کنه رو نباید بهم بگی. . آخه من چی بگم به تو؟ اسم این شد علاقه ؟؟؟ . پ.ن : فقط یک درد دل بود.
-
جریمه
پنجشنبه 3 فروردینماه سال 1391 11:05
گاهی برای پرش های بلند باید پا پس گذاشت و گاهی برای ماندن باید رفت ، حتی کوتاه . وقتی نمی شود حریف این دل بی سرو پا شد باید تنبیهش کرد،باید آویزانش کرد از سقف باغچه تنهایی. کمی که در زندان تنهایی بماند شاید...، نه، باید آدم شود. باید بفهمد که دنیا هرکی به هرکی است. یکی به یکی که نیست. فقط من و فقط او یعنی چه؟؟؟ همه...
-
نوازش
دوشنبه 22 اسفندماه سال 1390 23:43
وقتی از دستم ناراحت می شوی عادلانه این است که با دستانم آرامت کنم. و تو هنوز بی قراری ...، مرا ببخش که فاصله ها نمی گذارند نوازشت کنم.
-
خواب
سهشنبه 16 اسفندماه سال 1390 00:41
خوابم می آید ولی هیچ وقت هیچ چیز را با خودش نمی برد ای خواب امشب که آمدی مرا با خودت آنقدر دور ببر که راهم را گم کنم
-
سهمِ حق من
سهشنبه 9 اسفندماه سال 1390 01:05
دلم گاهی دردِ عجیبی را تجربه می کند نمی دانم غصه است، دلشوره است، یا تنهایی است؟ نمی دانم. ولی حس بدیست. هر سه را دارد... غصه که دارم وقتی شبی که سهم من است، تقسیم می شود با دیگران. دلشوره که دارم وقتی به نداشتنت می اندیشم. و تنهایی هم که کارِ پاره وقت همیشگی ام است، حتی آن زمان هایی که با هم هستیم لحظاتی را آن دیگران...
-
امشب
دوشنبه 8 اسفندماه سال 1390 02:45
لا اقل امشب را قسمت نمی کردی...
-
دیوار سر ریز
چهارشنبه 3 اسفندماه سال 1390 12:34
بیا برویم کمی راه برویم روی برگ های پیر در امتداد دیوار کوتاه سر ریز شده همانی که با همه ی کوتاهی، خطیست میان باغ سر به زیر و منِ سر به هوا شال و کلاه کن؛ با همگامی تو این دیوار دیگر خط تقارن دو ویرانه ی سرما زده نخواهد بود. . پ.ن: آفریده شده ای تا معادلات را بر هم بزنی.