چای برای دو نفر

به سراغ من اگر می آیی، کمی آهسته تر از دوست بیا، که ترک خورده ام از پیش در این تنهایی، ترکم می شکند

چای برای دو نفر

به سراغ من اگر می آیی، کمی آهسته تر از دوست بیا، که ترک خورده ام از پیش در این تنهایی، ترکم می شکند

"خط فقر"

سالها خواهد گذشت

همه فراموش خواهند کرد روزی پزشکی، پرستاری و بخیه ای را

و زخمی که بسته خواهد شد.

و البته خطی که برای همیشه باقی خواهد ماند بر بدنی

.

"خط فقر"

غُرولُند

تمام توانم رو به کار می برم تا خوب باشم

ولی هنوزم باهام مشکل داری

الهی بمیرم اگه بخوام به تو ایراد بگیرم

شک ندارم که خوب من خرابِ

شیشه عمرم

امشب که نفسم تنگ است،
شیشه اتاق هست برای شکستن، ولی کاره شیشه عمرم را نمی کند.

می خواهم اندیشه هایم را زار بزنم

اینهمه سنگینی که بر روی سینه من است، از کجای دنیا برداشته شده؟

الآن کجای دنیا سبک شده؟

اگر فیزیک دروغ نگفته باشد حتما جغرافیای خوبی ندارم که این انتقال اینهمه برایم گنگ است.

آینه ی مواج

من نور نخواستم از تو

تصویر خودم را پس بدهی کافیست


چرا این کار را می کنی؟

این شبها بهترین است برای نگاشتن

برای گفتن از تفاوت بود و نبودت

حسّی که به تو دارم یک حسّ عاشقانه ی خام نیست

حسّیست که بر روی شعله های سختی های جوانی خوب مغز پخت شده

امشب من و این نبودن تو با هم چه ها که نمی کنیم

تا صبح در آغوشش خواهم کشید و آرام به جا خواهم آورد دو رکعت سجده ی عهد به جای آن سلامی که در انتها یادم رفت خیرات بدهم برای سلامتیت وقتی همین دو شب پیش در گوشم می خندیدی.


باشد...!!!

تو بی من باش این امشب را و من با "بی تویی"

شاید من هم در پراکندگی افکارم گم شدم

شاید دست به قلم شدم که...

دلم برایت تنگ نیست و بغض نکرده ام و هیچ کم ندارم

و دروغ و دروغ و دروغ و ...


خداوندا، توبه ام را می شکنم

امشب به دروغ بیشتر از بهشت نیاز دارم


"حال من خوب است"

امضا: یک جهنمی

سیگار بکش

پس این سیگار من کجاست؟

می خواهم کمی تعادل بکشم میان اینهمه عشق و تنهایی


خلسه

گاهی انتظارت را بیشتر از نفس می کشم

چای گرم بنوش و خوش باش

آهای کافه چی

بهترین چایت را بیاور برای دو نفر

برای آن زوج جوان می خواهم

می خواهم خوشنودی از چشمان دخترک ببارد

و من عاشقانه نظاره کنم و سیگارم را ببلعم

خنده هایش پروازم می دهد

حتی وقتی او با دیگری چای می نوشد


کمی امید

دنبال انگیزه ای برای مردن می گردم


پ.ن: میدانم تلخ است، اما این روزها همینم

        نمی دانم چرا افسرده ام

        کمی امید برسان خدا